الهام مهدیزاده | شهرآرانیوز؛ از قدیم گفته اند «ماهی را هروقت از آب بگیری، تازه است.» بر این اساس برای احسان و نیکوکاری هر لحظه اراده کنید، دیر نیست. هر زمان و هر لحظه میتوان کار خیر کرد. اصلا نیکوکاربودن مخصوص قشر خاصی از جامعه نیست. میتوان خیراتی ماندگار داشت؛ خیراتی که در گذر زمان و سالها نام نیکش باقی بماند.
یکی به نام عزیز ازدست رفته برای بیماران دستگاه دیالیز میخرد، آن یکی خیراتش فراهم کردن جهیزیه برای نوعروس است، یکی نیز خیراتی از جنس خرماهای کاغذی دارد و با نذر کتاب خرماهای مراسم سالگرد را این چنین وقف «پویش خرماهای کاغذی» میکند تا خیراتی ماندگار برای درگذشتگان باشد. پایه و بنیاد این دست خیرات از استان و شهر ما شکل گرفت؛ پویشی با عنوان «خیرماندگار» در عصر کرونا.
کرونا که شروع شد، خانوادههای زیادی برای برگزاری مراسم ختم عزیزانشان با مشکلاتی روبه رو شدند. با طولانی شدن زمان حضور کرونا، سبک برگزاری مراسم عزاداری تغییر کرد. عزادارایهای زیادی به سمت وسوی پرداخت هزینه مراسم در قالب کمک به آزادی زندانیان، درمان بیماران و تأمین جهیزیه برای نوعروسان نیازمند سوق داده شد. خرده روایتهایی که میخوانید، روایت شهروندانی است که عشق و ارادت به عزیزانشان را جاودانه کرده اند.
مهندس عباس طباطبایی از خیران قدیمی حوزه بهداشت و درمان است. او سال هاست که با مجموعه خیران گمنام و پرتلاش «میزبانان آفتاب» همکاری میکند. میگوید بازنشسته ذوب آهن اصفهان است. طباطبایی به یادبود پدر مرحومش یک دستگاه دیالیز برای بیمارستان مهر مشهد خریده و اهدا کرده است تا بیماران این بیمارستان بتوانند از خدمات این دستگاه استفاده کنند.
میگوید: «اوضاع جامعه جوری است که باید بیشتر از قبل هوای یکدیگر را داشته باشیم.» مهندس طباطبایی همراهی مستمری نیز با خیران درمان و بیماران سرطانی دارد. او در ادامه بیان میکند: «معتقدم که هرکدام از ما سهمی برای کاستن غم و درد دیگری داریم. به همین دلیل باید تلاش کنیم تا دردی از بیماری بکاهیم یا گرهای از کار بندهای باز کنیم. این اقدامات و تلاشهای ما نیز تلاشی برای حال خوش خودمان است.»
او به رسم خراسانیها برای ایام نیمه شعبان و چراغ برات اشاره میکند و در این باره میگوید: «چراغ برات یکی از رسمهای خوب برای یادبود درگذشتگان است. امسال روزهای پایانی سال و ایام چراغ برات هم زمان شده است. چه بهتر که این یادبودها به نحوی باشد که ماندگار شود، آن چنان که سالها از آن خیر و منفعتی که به یاد عزیزانمان خیرات کردیم، مردمان بسیاری استفاده کنند.»
عشق و ارادت او را به مشهد و پابوسی بارگاه منور رضوی کشاند. مرحوم عباسعلی احمدزاده همراه همسرش از شاهرود راهی مشهد شد. او پس از آستان بوسی حرم مطهر رضوی، دعوت حق را لبیک گفت. خانواده اش به واسطه عشق او به مشهد و بارگاه رضوی، تصمیم گرفتند که هزینه مراسم چهلم آن مرحوم را صرف آزادی دو زندانی کنند.
مریم یکی از دختران زنده یاد احمدزاده است. او که روایتگر آخرین لحظات زندگی پدرش است، در گفتگو با ما میگوید: «اصالتا شاهرودی هستیم، اما ساکن تهرانیم. با شروع کرونا، پدر و مادرم تصمیم گرفتند به دلیل وضع جسمی و نیز اوضاع بحرانی کرونا در تهران، راهی شاهرود شوند. در همه دوران کرونا فرصتی برای مشهدرفتن فراهم نشد.
با کم شدن کرونا، من و خواهرم تصمیم گرفتیم که همراه پدر و مادرم راهی مشهد شویم. پدر و مادرم با چه شوق و ذوقی راهی مشهد شدند! روز اول که به مشهد رسیدیم، متوجه شدیم که میتوان در نرم افزار رضوان برای دریافت غذای متبرک حضرت ثبت نام کرد. آن روز خواهرم ثبت نام کرد و همان شب ناممان برای دریافت غذای حضرت اعلام شد. فردای آن روز پس از زیارت راهی میهمان سرای امام رضا (ع) شدیم. وقتی قصد برگشت به هتل داشتیم، پدرم خواست دوباره نماز بخواند. گفت دلش آرام نمیگیرد و میخواهد یک بار دیگر نماز شکر و زیارت بخواند. بعد از نماز راهی هتل شدیم.
جلو هتل، بدون آنکه اتفاقی بیفتد، حال پدرم بد شد و فوت کرد. مراسم عزاداری در شاهرود خیلی پرشور و با مهمانان زیادی برگزار شد. مراسم هفتم را برگزار کردیم، اما برای چهلم پیشنهاد دادم که هزینه مراسم صرف آزادی زندانیان شود. چون پدرم در مشهد فوت کرد، تصمیم گرفتیم از زندانیان استان خراسان رضوی آزاد کنیم. با ارتباطی که با ستاد دیه خراسان رضوی گرفتیم، با هزینه مراسم چهلم توانستیم دو زندانی آزاد کنیم.»
مریم از واکنشها برای برگزاری متفاوت مراسم چهلم میگوید: «همه اقوام و دوستانمان در شاهرود تعریف کردند و حتی گفتند که آنان نیز همین کار را انجام خواهند داد.»
فهیمه شاهی یکی از فعالان اجتماعی شهر مشهد است. او هم وغم و اقداماتش را به حوزه فرهنگی معطوف کرده است. میگوید برای رسیدن به جامعه موفق و پیگیر باید فرهنگ را در صدر فعالیتها قرار دهیم.
شاهی در میان فعالیتهای فرهنگی، بیش از همه به کتاب و کتاب خوانی توجه دارد. میگوید بیشتر وقتش را در کتابخانه و حوزههای مربوط به کتاب میگذارد: «من به کتابخانه امیرحسین فردی در خیابان طبرسی شمالی یک رفت وآمد میکنم و از وضعیت کتابخانه و علاقه بچهها برای گرفتن کتاب خبر دارم.»
حرف هایش میرسد به پویشی که این کتابخانه راه اندازی کرده است: «با همین رفت وآمدها بود که متوجه پویشی با عنوان پویش خرمای کاغذی شدم. برای من این پویش و هدفش جالب بود.»
او به تصمیمش که برگرفته از این پویش بود، اشاره میکند؛ تصمیمی که پای خیری ماندگار را به میان قفسههای کتاب کشاند: «موضوع پویش خرمای کاغذی را به خانواده ام گفتم. سپس از آنان خواستم که هزینههای مراسم سالگرد پدربزرگ و مادربزرگم را مشابه همان پویش صرف خرید کتاب برای کتابخانه کنیم. خانواده ام از این پیشنهاد استقبال خوبی کردند.»
او به بازخوردهای خوب اقدامشان برای خیراتی ماندگار اشاره میکند: «ما یک هیئت خانوادگی داریم و آنجا وقتی صحبت از این نوع خیرات شد، خیلی از فامیل استقبال کردند و گفتند که آنان نیز برای این خیر و خیرات پیشگام میشوند. حالا هم اگر خیران میخواهند در آستانه چراغ برات به پویش نذر خرماهای کاغذی بپیوندند، با شماره ۰۵۱۳۲۱۴۷۴۴۸ تماس بگیرند تا کتابداران کتابخانه آنها را راهنمایی کنند. خوبی طرح این است که به تناسب مبلغی که خیران کمک نقدی میکنند، تعدادی کتاب به یادبود درگذشتگانشان مهر و ثبت میشود و تا زمانی که اعضای کتابخانه از این کتاب استفاده کنند و نکات مفیدی بیاموزند، ثوابش به روح درگذشتگان خیران بازخواهدگشت.»
فاطمه الهی یکی از بانوان فعال اجتماعی است. او سال هاست با ستاد ازدواج آسان محله راه آهن همراهی و همکاری میکند و به واسطه همین فعالیت هاست که با خانوادهها و جوانان زیادی که در آستانه ازدواج هستند، آشناست. برای گفتگو تأکید میکند که وقت چندانی ندارد. توضیح و دلیلش نیز بر مشغلههای کاری و پیگیری هایش برای فراهم کردن اسباب ازدواج و وسایل لازم برای زوجهای نیازمند است تا آنان به سلامتی و دل خوش راهی خانه بخت شوند.
خانم الهی برای توضیحات بیشتر اقداماتش میگوید: «این روزها به شدت درگیر آماده کردن جهیزیه دختر و پسرهایم هستم. آن قدر درگیر شده ام که کمتر فرصت پیدا میکنم حتی به دیدار خوشاوندان بروم.» پیشینه همکاری خانم الهی با ستاد ازدواج آسان به چند سال پیش برمی گردد. همین همراهی و همکاری او سبب شد که برای سالگرد درگذشت مادرش تصمیمی متفاوت بگیرند. او با هم فکری و همراهی خانواده اش بانی اهدای یک دست جهیزیه کامل به زوج جوانی شد.
میگوید: «رمضان سال ۱۳۹۲ و هم زمان با شب وفات حضرت خدیجه (س) مادرم فوت کرد. از آنجا که من با این ستاد آشنا بودم، به خانواده پیشنهاد دادم که در سالگرد فوت مادرم یک دست جهیزیه اهدا کنم. از آن سال نیز هر زمان قرار بود خیراتی برای درگذشتگان داشته باشیم، تصمیم گرفتیم که برای تکمیل جهیزیه این عروس خریدهایی داشته باشیم. امسال نیز تصمیممان خرید وسایل جهیزیه است.»
او به استقبال خانواده و اقوام برای اهدای هزینه مراسم سالگرد به خرید جهیزیه اشاره میکند و میگوید: «تا زمانی که آن عروس از این وسایل اهدایی استفاده کند و گره کارش باز شود، برای درگذشتگان حسنه نوشته خواهد شد.»